تبیان، دستیار زندگی
این روش آموزشی قرآن است که ما این چنین آیات را بیان کردیم و نظام آموزشی ما این ‌گونه است تا اینکه شما تفکر کنید
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فهم عمیق و تفکر، پایه تحصیل در حوزه (1)

فهم عمیق و تفکر، پایه تحصیل در حوزه (۱)
این روش آموزشی قرآن است که ما این چنین آیات را بیان کردیم و نظام آموزشی ما این ‌گونه است تا اینکه شما تفکر کنید.

برگرفته از گفت و گوی نشریه رهنامه پژوهش با استاد سید محمد حسین عظیمی

اگر به قرآن مراجعه کنیم، می‌بینیم قرآن بحث تفکر و روش آموزشی خود را چنین مطرح می‌کند: «یسئلونک عن الخمر...»؛ یعنی مردم می‌آمدند و از پیامبر سۆال می‌کردند و بدین گونه بحث آموزش و تعلیم مطرح بود. خداوند به پیامبر می‌فرماید، در پاسخ بگو: «قل فیهما اثم کبیرٌ و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما».[1] تنها، این سۆال نبود، بلکه «یسئلونک ماذا ینفقون، قل العفو» [2] در آخر آیه نیز می‌فرماید: «کذلک یبین الله لکم الآیات لعلّکم تتفکّرون» [3]. این روش آموزشی قرآن است که ما این چنین آیات را بیان کردیم و نظام آموزشی ما این ‌گونه است تا اینکه شما تفکر کنید. در جای دیگری می‌فرماید: «فاقصص القصص لعلّهم یتفکّرون» [4]؛ یعنی داستان را، که یکی از ابزار تعلیم، تربیت و پرورش در نظام آموزشی است، برای آنها بیان کن تا تفکر کنند یا اینکه می فرماید: «کذلک نفصّل الآیات لقومٍ یتفکرون» [5].

آخرین آیه‌ای که به عنوان شاهد می‌آوریم، این آیه است: «لو انزلنا هذا القرآن علی جبلٍ لرأیته خاشعاً متصدّعاًً من خشیه الله و تلک الامثال نضربها للناس لعلّهم یتفکّرون» [6]؛ یعنی روش آموزشی قرآن برای تفکر جایگاه ویژه‌ای باز کرده است و برای متفکرین سخن می‌گوید و مطلب را به گونه ای بیان می‌کند که اگر شنونده، شرایط شنیدن را داشته باشد، خود به خود بیندیشد. البته شنیدن قرآن شرایط خاصی را می‌طلبد و هر کسی نمی‌تواند بشنود. خداوند در جایی دیگر می‌فرماید: «اذا قرأت القرآن جعلنا بینک و بین الذین لا یۆمنون بالآخره حجاباً مستوراً» [7]؛ یعنی تو که قرآن می‌خوانی، حجابی می‌آید و نمی‌گذارد آن‌هایی که ایمان ندارند، صدای تو را بشنوند. خداوند مالک سمع و بصر است. از این رو، بعضی را مختوم السمع و بعضی را مختوم البصر می‌گرداند: «ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوة و لهم عذاب عظیم» [8]. شرایط شنیدن قرآن این است که «اذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم»[9]. همچنین «اذا قرء القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلّکم ترحمون» [10]. اگر شنونده قرآن، این شرایط را فراهم کند، به دلیل نحوه بیان قرآن، چاره‌ای جز اندیشیدن ندارد.

اگر فهمیدن و پذیرفتن وجود داشته باشد، حرکت و عمل کردن نیز پیدا می‌شود و در جایی که تفکر نیست، بلکه تنها شنیدن است، پذیرفتن وجود ندارد و پذیرفتن هم که نباشد، از حرکت و پویایی خبری نیست.

نکته دوم این است که همان گونه که قرآن در مورد نماز، می‌فرماید: «انّها لکبیرة الا علی الخاشعین» [11]، ما از این بیان استفاده می‌کنیم که «انّها لکبیرة الّا علی المتفکّرین»؛ یعنی فرآیند تعلم به گونه ای است که اگر تفکر در کار نباشد، شنیدن آن ها برای فرد، خسته کننده است. تدریس هم همین طور است. اگر نظام آموزشی بر محور تفکر نباشد و دانش آموز که مخاطب معلم است، فکر نکند، این درس برای او بسیار سنگین خواهد بود. از این رو، تفکر، گوش دادن را شیرین می‌کند، تدرّس و تعلّم را لذیذ می‌کند؛ یعنی کاری می‌کند که دانش آموز از درس خواندن لذت ببرد.

نکته سوم، درباره گوینده متفکر است؛ زیرا کار ما طلبه‌ها این است که پس از آموختن، مبلّغ مذهبی یا مبلّغ همین علوم باشیم. گوینده متفکر، به مراتب کلامی انفذ و ابلغ [=نافذتر و رساتر] نسبت به گوینده‌ای دارد که تنها حافظه خوبی دارد، ولی متفکر نیست؛ یعنی همان ‌طور که مشهور است: «سخن کز دل بر آید / لاجرم بر دل نشنید»، کسی که در مورد مطلب فکر نکرده و آن را حفظ کرده، در واقع نپذیرفته و کلام بر دلش ننشسته و چون کلام بر دلش ننشسته است، سخن «از دلش» خارج نمی‌شود. لذا چون از دل خارج نمی‌شود، بر دل هم نمی‌نشیند. ممکن است از اصطلاحات زیبا هم بهره ببرد و خیلی هم به روز و زیبا حرف بزند، ولی در مخاطبِ خودش نمی‌تواند اثر بگذارد، چون آنچه می‌گوید نفهمیده است و از درونش بر نمی‌خیزد، گرچه از نظر عرفی، ممکن است نمره کلاسی‌اش بیست باشد، ولی مطلب با پوست و خونش عجین نشده است. نکته مهم‌تر که اساس تفکر بر آن است، کشف است. رسیدن به مجهولات و اجتهاد است؛ یعنی اگر تفکر نباشد، باب اجتهاد بسته می‌شود. اصلِ تعلیم، برای این است که دانش آموز فکر کند و بتواند بسیاری از مجهولات را به وسیله معلوماتِ خودش کشف کند. اساس آموزش نیز بر این است. در حقیقت، آموزگار خوب، آموزگاری نیست که دقیقاً سر کلاس، همه مطالب را، به ترتیب، به دانش آموزان تعلیم کند، بلکه معلمی، معلمِ خوب است که به دانش آموزان یاد بدهد که چه طور خودشان مطالب را استخراج کنند و بفهمند. از این رو، نظام آموزشی‌ وقتی موفق است که بتواند این کار را انجام دهد؛ یعنی طلبه و دانش آموز و دانشجو را مجتهد بار بیاورد. مجتهد، یعنی متفکر. از این رو، قرآن، دانش آموزانِ مکتبِ خویش را فقیه می‌نامد: «و ما کان المۆمنون لینفروا کافّه فلولا نفر من کلّ فرقه منهم طائفه لیتفقّهوا فی الدّین».

صاحب معالم در ابتدای کتاب معالم چنین می‌نویسد: «الفقه فی اللغة، الفهم» فقه در لغت، یعنی فهمیدن. اگر انسان قرار است فقیه شود، راه فقاهت، تفکر است؛ زیرا باید بفهمد نه حفظ کند.

با توجه به این مطالب باید بگویم که نظام آموزشی حوزه که بنای آن بر این است که قرآن و روایات تعلیم داده شود، نمی‌تواند نظامی غیر از نظام آموزشی قرآن داشته باشد، بلکه باید همان شیوه‌ای را که خداوند در کلامش و اهل ‌بیت – علیهم السلام - در کلامشان داشته‌اند، اعمال کند و این شیوه هم شیوه‌ای جز آموزشِ تفکرمحور نیست.

قسمت بعدی را اینجا بخوانید.


پی نوشت ها:

[1]. بقره، آیه 219.

[2]. همان.

[3]. همان.

[4]. أعراف، آیه 176.

[5]. یونس، آیه 24.

[6]. حشر، آیه 21.

[7]. اسرا، آیه 45.

[8]. بقره،آیه 7.

[9]. نحل، آیه 98.

[10]. اعراف، آیه 204.

[11]. بقره، آیه 45.

منبع: پایگاه اینترنتی

http://rahnameh.ir/index.aspx?siteid=109&siteid=109&pageid=21522&newsview=331092

تهیه وتنظیم:محسن تهرانی-گروه حوزه علمیه تبیان